🔰انقلاب اسلامی، بر بال اندیشههای ناب، بهپرواز درآمد، اوج گرفت و به جانها اوج داد.
جانهای اوجگرفته و از قفس تن رهاشده، در هر کویای که بهپرواز درآمدند، بهسوی هر افقی که بال گشودند، شکوه و زیبایی آفریدند و بسیارجانها را شوق پرواز آموختند.
▪️رهاشدگان از قفس تن، بالگشایان به کوی معنی، در این رهاشدگی و معنییابی و بهرهگیری از ناب اندیشهها، از اوجها و از افقهای بازتر، به این درک و اندریافت میرسند، که جایگاه انسانی انسانیت، برتر از آن است که هستند، باید عنقا شوند، عاشقانه به سوی قاف معنی بهپرواز درآیند و در آن بلندای دوردست، دور از زندگی پست مادّی، آشیان گزینند، با شیدایی و شوق تمام، بال زنند و بسوزند، تا زندگی از نو آغاز شود.
▪️بدون سوختن در اوج شیدایی، زندگی نو، چهره نمیگشاید و انسان از غُلها، زنجیرها، زندانهای تاریک تن، زمینههای زمینگیرساز، باتلاقها و مردابهای انسانیتبرافکن، دوزخهای حریص و همیشه در خود فروبرنده، رهایی نمییابد.
در قاف معنی، آشیانگزیدن، دمادم بال زدن و سوختن، بهشتآفرین است، دنیا را سراسر، از قاف تا قاف، بهشت میسازد.
▪️قرنها قرن است، از آغاز آفرینش تاکنون، انسانهایی، با بانگ و سروش آسمانی، به خود آمدهاند، خود را از شولای شب، رهانده، پروازکنان به بلنداهای انسانیت، فرارفته و در آن ستیغهای بِشکوه، آشیان گزیدهاند و برای فرابردن دیگران، به این نفحهسَراهای روحافزا، بارها در آتش نمرودیان سوخته و ذوب شدهاند.
اینان، گوهرهای گوهرشناس، برای دستیابی به گوهرهای ناب، از بوتههای سختگدازنده و خانهای هراسانگیز، گذر کردهاند.
▪️رسولان الهی، از آن آن، که نفحهٔ الهی به کوی جانشان وزید و شیدا و واله شدند و بیتاب دیدار یار و باریابی به آستان بلند دیدار، پیامآور آسمانی بر آنان فرود آمد و گوهرشدن و گوهریابی را برای باریابی به آستان باشکوه ربوبی، به گوش جان آنان نیوشاند؛ در این هنگام بود که در روح و روانشان هنگامهای بهپا شد، شور و نشوری شگفت و غیردرخورفهم و درک خَلقان.
خلقان، در این سوی و آن سوی، شگفتزده به تماشا ایستاده بودند و در این اندیشه که این چه شور و نشور درونی است که اینسان شعله میکشد و برای رهایی دیگران از آتشهای سرکش و خانمانسوز و تبهساز، بیمحابا خود را به آتش میافکنند.
نمیدانستند و درنمییافتند شوق بندگی و عشق به بندگان و آفریدههای خداست و باریابی به بارگاه ربوبی و آرامشیابی در آن بارگاه قدسی، اینسان آنان را آسیمهسر کرده و خطرها، خانهای هراسانگیز، بوتههای گُدازنده، بیابانهای قَفر، وادیهای از پای درآورنده، سنگلاخها و کُنامهای دَدان و درندگان را بر آنان آسان ساخته است و هموار.
▪️رسولان الهی، در مدرسه ربوبی، زیر بارش پیامهای الهی آموخته بودند که چِسان انسان را از وادیهای غیرسرشتاری، ناسازوار با روح و روان او، و سازوار با زندگی بهیمی، بیرون بیاورند و درهای بهشت سرشتاری را به روی او بگشایند، تا با گشت و گذار درنگآمیز، در این سرابوستان سرشتاری، کمکم گسستها و گسلها، بِهسازی شوند و زندگی سرشتاری او سامان بیابد و نیوشنده کلام حق گردد.
▪️رسولان الهی، آموزگاران بشریت، برای تربیت بشر، رهاندن او از چنگ دَدان و دیوان، دیولاخهای بسیاری را از سر گذراندند و در برههبرهه زندگی با دیوان و دَدان قویپنجهای، پنجه در پنجه شدند، تا توانستند گرفتاری را از کنام ددان، برهانند، یا در کارگاه صیقلگری رنجها بردند، دشواریهای توانفرسا را بر جان خریدند، کینها را برتابیدند، ریشخندها و زخمزبانها، تا زنگارها و رسوبهای ذهنی را بزدایند و ذهن را شفاف و روشن، روبهروی کلام حق قرار دهند، تا نور حق را در خود بازتاب دهد.
با گوناگونروشها، تَبَر بُرّای اندیشه را بر دوش گرفتند و به بتخانههای ذهنی که بسهراسانگیز مینمود و لابَرلا تاریک، گام گذاردند و به درهم شکستن آنها پرداختند، تا ذهن، از چنبرهٔ این بتهای زهرآگین، تبهساز و کشنده، رها گردد.
▪️دشواری و توانفرسایی کار ابراهیم، علیهالسلام، در گامگذاردن به این بتخانهها بود که بارهابار، از واردشدن به بتخانههای آکنده از خدایان ساختهشده از سنگ، طلا، نقره و... و قرارگرفته در مَرآ و منظر همگان، و درهم شکستن آنها، سختتر بود.
▪️رویارویی با جهل و خرافه، سنتها و آیینهای انسانیتبرانداز و بهیمیتافراز، و بریدن و کوتاهکردن دست کسانی که به گستراندن این تاریکی و شومروزگاری دامن میزدند و آنرا میگستراندند، تا بتوانند از این راه، انسان را به زیر یوغ بردگی درآورند، رسالت بزرگ رسولان الهی بود، رسالتی پایانناپذیر که دورهبهدوره بایستی مشعل آن افروخته مانَد و فراراه آدمیان.
▪️همه کسان که در مکتب رسولان الهی، قَبَسی از دانش الهی برگرفته بودند و پرتوی از کلام وحی و سیرهٔ رسولی از رسولان الهی، وظیفه داشتند، رسالتی بزرگ بر دوش، که گام در آوردگاه بگذارند و آوردگاهآرایی کنند و میمنه و میسره و قلب آوردگاه را از گزندها و آسیبها، شبیخونها و یورشها، پاس بدارند.
▪️پیامآوران روشنایی و گشایندگان کتابهای الهی، فراروی بشر، در راه پرفراز و فرود تعلیم و تربیت انسان، با ناهمواریها و ناگواریها و سختیهای گوناگونی روبهرو بودند که زلالسازی ذهن و قلب، در روزگاران بس تیره و تار، غبارانگیز و تاریکیزا، شکننده است و کاری کارستان.
پیامبران خدا، با همه سختیها، آزارها و اذیتهایی که در برگبرگ کارنامهشان دیده میشود در برابر رسول خدا، محمد مصطفی، خاتم انبیاء، کمتر سختیکشیده و آزار دیدهاند.
خود آن گرامی میفرماید:
ما اوذی نبی مثل ما اوذیت
هیچ رسولی از رسولان الهی، به اندازه من رنج نکشید و اذیت نشد.
▪️شیطانها، سینهها و دلهای آلوده به کینههای شیطانی، در دورهدوره تاریخ، به تجربت دریافتند که دَنسزدایی و شرکپیرایی رسولان الهی و پیروان و رشدیافتگان مکتب آنان، و توحیدگستری و خداباوری، چه نقش شگرفی در سیاهروزگاری و تبهگینی آنان دارد؛ از این روی، با دسیسهها و دَستانهای نو و نقشههای پیچیده و تو در تو و ساز و برگی کارامدتر، به رویارویی توحیدیان برخواهند خاست.
پس از رسول خدا، محمد مصطفی، دَر بر همین پاشنه میچرخد و روزبهروز، پیادهسازی رسالت انبیایی، با دشواریهای کمرشکنتری روبهرو خواهد بود که هشیاری، میانداری خردمندانه، دانشگسترده و روشهای نوبهنو اهل ایمان را میطلبد.
▪️امام خمینی، برای پیادهسازی رسالت محمد، با الهام عالمانه از کتاب و سنت و بهرهگیری از تجربههای ارزشمند پیشینیان آگاه، بیداردل و دشمنشناس، و در پرتو دانش سرشار و شناخت زمان و نیازهای آن، برای درهمکوفتن نظام سلطه و بنیانگذاری نظامی نو، پیراسته، برازنده و تراز انسان متعالی، به میانداری هوشیارانه، عالمانه، حکیمانه و فقیهانه روی آورد.
▪️در روزگاری که حوزه زیر تازیانهٔ استبداد بهسر میبرد، و دورافتادگی از سرچشمه زلال وحی (همانا جامعهسازی الهی، مبارزه با تباهیگستران و برافرازندگان پایههای شرک) آنرا بهسوی دره هولانگیز تباهی، روانه میساخت؛ و خرافه و اخباریگری، واپسگرایی و گناه نابخشودنیانگاشتنِ سیاستورزیِ دینیِ ناب و حکیمانه، و فراگیری دانشهای غیرمفید برای تعالی جامعه و از زیر یوغ استکبار به در آوردن مردم، توان آن را گرفته بود و این نهاد مهم و اثرگذار را از اثرگذاریِ درست و تعالیبخش، بازداشته بود، بهگونهای که توانها را میسوزاند و توانمندان را از توانایی، کارامدی و نقشآفرینی میانداخت و از همهسوی، دستهای پیدا و پنهان در کار بودند تا رایَت عزّت و شکوه حوزه را پایین بکشند و نقش بزرگان، پیشاهنگان و راهبران حوزه را کمرنگ کنند، امام، گوهرشناسانه، گوهرهایی را شناسایی کرد، تا ذهن و فکر آنان را به نور حق و آموزههای وحیانی برای پیریزی جامعه دینی و گسترش دانشهای حیاتبخش، خردافزا، شعلهورسازِ روح و روان انسانهای توانمند و بااستعداد، برخشاند و هر گونه رنگ غیرالهی را از روح و روان آنان بزداید و رنگ الهی، بر آنها بیفشاند.
▪️شهید مرتضی مطهری، رحمة الله علیه، عالم، حکیم، متکلم، فقیه، مفسر، پیونددهنده بین حکمت، سیاست و فقاهت و آموزگار تراز انقلاب اسلامی، از این گوهرهای کمیاب بود که خمینیِ گوهرشناس، رضوان و رحمت خدا بر او بادا، او را شناسایی کرد، رخشاند و برای پایهگذاری تمدن نوین الهی آماده ساخت؛ از این روی، در سوگ آن شهید عزیز مینویسد:
من فرزند بسیارعزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد.
پاینده بادا و پررهرو، راه امام و فرزند حکیم او و آموزگار همه روزگاران، شهید مطهری